گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

همیشه با خردمندان نشستن

سراسر پندشان را کار بستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

که نتوانی ز بند چرخ جستن

ز تقدیری که یزدان کرد رستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

زمین را از گلاب و گل بشستن

بدو بر باد و دریا را ببستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

که چشمم کور شد از بس گرستن

تنم خواهد همی از جان گسستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ

 

شتر را بی گمان زانو ببستن

بسی آسان‌تر از گم گشته جستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

و گر تو پیشه داری دیو بستن

ندانی خود ازیشان باز رستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

ز موج تند و باد سخت جستن

بخواهد هر زمان کشتی شکستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

همانگه بار را فرمود بستن

سواران سپه را برنشستن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران

 

ازین سو زهره در گوهر گسستن

وز آن سو مه به مروارید بستن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

نشاید باد را در خاک بستن

نه با هم آب و آتش را نشستن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر

 

جهان دیو است و وقت دیو بستن

به خوش‌خو‌یی توان زین دیو رستن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

حصار خویش را در داد بستن

رقیبی چند را بر در نشستن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

در فرخار بر فغفور بستن

به جوی مولیان بر پل شکستن

نظامی
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

ندارد و سود با ایشان نشستن

چنین بهتر کز ایشان باز رستن

عطار
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹

 

نبایستی هم اول مهر بستن

چو در دل داشتی پیمان شکستن

به ناز وصل پروردن یکی را

خطا کردی به تیغ هجر خستن

دگربار از پری رویان جماش

[...]

سعدی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode