×
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
از او بشناس عشق و راهبر شو
چو اویی جسم و بی خوف و خطر شو
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۷ - بیتابی جمشید در فراق خورشید
کمند افکن بر آن دیوار بر شو
شکافی جو بدان غم خانه در شو
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه
نخست از کسب دانش بهره ور شو
زجهل آباد نادانان بدر شو
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۷ - گفتار در آرایش و نکویی سخن
ز شهر و بحر این عالم بدر شو
به شهری دیگر و بحری دگر شو
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۱ - طلب نمودن پادشاه دختر را و انعام نمودن آن
به دلجوئیش چون شیر و شکر شو
چو خورشیدش به آتش راهبر شو
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۳۴ - سکندر با خضر خوش نکته ئی گفت
سکندر با خضر خوش نکته ئی گفت
شریک سوز و ساز بحر و بر شو
تو این جنگ از کنار عرصه بینی
بمیر اندر نبرد و زنده تر شو