گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

همه از دست او شمشیر خوردند

همه شاهی و ملک او را سپردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

 

گروهی را به مردم می‌سپردند

رعیت را به دیوان غمز کردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

 

پس آنگه همچنین منشور کردند

همه دخل و خراج او را سپردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

چو این دو ناموَر پیمان بِکردند،

درستی را به هم سوگند خوردند.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو

 

همه اخترشناسان زیج بُردند.

شمارِ اختران، یک یک بِکردند.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

به هر خانه که منزلگاه کردند

ز خانه کدخدایش را ببردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى

 

جهان را خود همان روزی شمردند

به جای خاک سیم و زر سپردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

به گیتی در جوانان هر که مردند

همه جویان کام و کرد و خوردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

اگر چه درد دل بسیار بردند

به وصل اندر خوشی بسیار کردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

چو زین سان هر دوان سوگند خوردند

به مهر و دوستی پیمان بکردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

سپه را از شدنش آگاه کردند

سرا پرده به دشت ماه بردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد

 

یکی مه شادی و نخچیر کردند

گهی چوگان زدند گه باده خوردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

دگر باره به رامش دست بردند

جهان را بازی و سخره شمردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

شهنشه را ازین آگاه کردند

هم از راهش به پیش شاه بردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۶ - کشتن رامین زرد را به جنگ

 

بسا کز کین دل پیگار کردند

ز بهر ویس و هم جان را نبردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس

 

چو آگاهی به لشکرگاه بردند

بزرگان شاه را آگه نکردند

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode