گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

چنان خوش‌خو چنان مردم نوازست

که گویی هر کس او را طبع سازست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

بدان گوهر ز شاهان سر فرازست

بدین جوهر ز مردم بی نیازست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

نه مروست که بوم تن گدازست

نه شهرست این که چاه شست بازست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

همه کس را ز دل شادی و نازست

مرا از تو همه سوز و گدازست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۲ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

چه جای این سخنهای درازست

چه وقت این همه گشّی و نازست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹

 

امید وصل تو کاری درازست

امید الحق نشیبی بی‌فرازست

طمع را بر تو دندان گرچه کندست

تمنا را زبان باری درازست

ره بیرون شد از عشقت ندانم

[...]

انوری
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو

 

رهی خواهی شدن کان ره دراز‌ست

به بی‌برگی مشو بی‌برگ و ساز‌ست

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۶) حکایت سلطان محمود و ایاز در حالت وفات

 

بدو گفتند یک دم عمر بازست

سخن گفتن هنوزت با ایازست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

نمازت توشه راه درازست

ولی او ازنمازت بی نیازست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

چه می‌نازی اگر عمرت درازست

به جان کندن ترا چندین نیازست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

دلم از بیم مردن در گدازست

که مرکب لنگ و راهم بس درازست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

که ذات ما ازینها بی نیازست

چه جای سجده و جای نمازست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۳ - در پرداختن این داستان

 

اگرچه قصه‌ایی بس دلنوازست

چگویم قصه کوته بس درازست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

بسی رفتیم و چون ره بس درازست

که میداند که چندین راه بازست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

کنون باری در شادیت بازست

که ازتو تا بغم راهی درازست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل

 

برای نقش گل عمری درازست

که رفتند و هنوز آن نقش بازست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا

 

زهی مهتر که منصور است رازست

در اینجا بازبین اعتراز و نازست

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode