گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵

 

امیر ابر تو فروردین فرخ باد فرخنده

مبراد از دلت شادی مبراد از لبت خنده

بسان کوه بادی تو فراز تخت پاینده

ز دل تیمار کاهند بدل شادی فزاینده

هران چیزی کجا کردند زیر خاکش آگنده

[...]

قطران تبریزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده

چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده

عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من کنده

مرا هر روز بی‌جرمی به گور اندر کنی زنده

تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده

[...]

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱۴

 

شب تاریک و باد سرد و ابر تند و بارنده

غلاما خیز و آتش کن که هیزم داری افکنده

اگر از دود و آن آتش ترا مهمان فراز آید

تو از مال من آزادی که مهمان بهتر از بنده

انوری
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۰

 

کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده

که بادا عهد و بدعهدی و حسنت هر سه پاینده

ز بدعهدی چه غم دارد شهنشاهی که برباید

جهانی را به یک غمزه قرانی را به یک خنده

بخواه ای دل چه می‌خواهی عطا نقد است و شه حاضر

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode