گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

خدای او را همی دارد خداوند خداوندان

از او یابند کام دل همه خویشان و پیوندان

بنالد جان بدخواهان چو تیغ او شود خندان

چو شیران پیش اندر صف چو اندر وصف صد چندان

همی گیرد جهان یکسر بتیغ او هنرمندان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

لب و دندانش چون مرجان چکیده بر گل خندان

بدندان مانده انگشتم ز عشق آن لب و دندان

قطران تبریزی
 

امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

جهان‌داری جوان دولت سرافراز عدو بندان

ابوالحارث ملک سنجر خداوند خداوندان

امیر معزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

نیاید در قلم یارا حدیث آرزومندان

اگر صد سال بنویسم بود باقی دو صد چندان

در این آتش که من هستم زمانی دشمنت بادا

که حالی آب گرداند وجودش گر بود سندان

نیم آن کز تو برگردم فراقم گر کشد یا نه

[...]

همام تبریزی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷

 

مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان

چو گویم بوسه ده مشکل نهد بر فارسی دندان

پریرم بود در دل شوق او چندان که می مردم

چو آمد دی دو چندان گشت و هست امروز صد چندان

ز غیرش دیده دربستم مکن گو جا به دل هر بت

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۵

 

چه سان در حلقه آغوش گیرم شوخ‌چشمی را

که از شوخی نگین را از نگین دان می‌کند بیرون

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode