گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱۳

 

وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان من

پس از مردن نشان تیر سازد استخوان من

زبان اوست ترکی گوی و من ترکی نمی دانم

چه خوش بودی، اگر بودی زبانش در دهان من

به شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۷

 

حدیث یار شیرین لب نگنجد در دهان من

که باشم من که نام او برآبد بر زبان من

رنیم روزی از چشمت بکشتن داد پیغامی

هنوز آن مژده دولت نرفت از گوش جان من

نسیم دوستی آبد سگان آستانش را

[...]

کمال خجندی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

فدای آن سگ کو باد جان ناتوان من

که بعد از مرگ در کوی تو آرد استخوان من

چو داری عزم رفتن، با تو نتوان درد دل گفتن

که وقت رفتن جانست و میگیرد زبان من

من از بی مهری آن ماه مردم، کی بود، یارب؟

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۹

 

ندارد جوهر افشای غم، تیغ زبان من

نمک بر چشم سوزن می زند زخم نهان من

دل صیاد می لرزد به دام از دانه اشکم

خطر دارد قفس از ناله آتش زبان من

ز عشق بی زوالی در خود آن گرمی گمان دارم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴۰

 

نه امروزست گرم از داغ سودای تو نان من

نمک پرورده عشق است مغز استخوان من

زمین تنگ میدان نیست جای گرم جولانان

وگرنه توسن گردون بود در زیر ران من

به کوری خرج شد اشکی که پروردم به خون دل

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶

 

ز بی برگی بود لبریز رونق گلستان من

بهار از جای برخیزد به تعظیم خزان من

شکاراندازیی بی سعی تقدیر آرزو دارم

به زور دیگری تا کی جهد تیر از کمان من؟

طغرای مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۰

 

چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوان من

چه منتها که دارد گرمی عشقت به جان من

در آتش گر نباشم سوختن بیکار می ماند

چراغ شعله روشن می شود از دودمان من

چه سازم با هجوم آرزو کز بیم خوی او

[...]

اسیر شهرستانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - آتش طور

 

ندارد گرچه قدری هیچ در پیشت بیان من

بیا بنشین زمانی گوش کن بر داستان من

اگر قصاب بستند اندر این عالم زبان من

صف صحرای محشر می‌شود پر از فغان من

قصاب کاشانی
 
 
sunny dark_mode