گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

شب هجران رسید و محنت بسیار پیدا شد

بیا، ای بخت، کاری کن، که ما را کار پیدا شد

بکنج عافیت، می خواستم، کز فتنه بگریزم

بلای عشق ناگه از در و دیوار پیدا شد

جگر خونست، ازان این گریه خونین پدید آمد

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۴

 

فروغ حسن یار از چهره گلزار پیدا شد

درین گلزار آخر یک گل بی خار پیدا شد

زچشم بد خدا آن خط مشکین را نگه دارد

که از هر حلقه اش انگشتر زنهار پیدا شد

سراپا چشم شو تا دامن دولت به دست آری

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode