گنجور

 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۶۷
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۹۵

 

عبث مرغ چمن بر آب و آتش می‌زند خود را

گل بی شرم از آغوش خس بیرون نمی‌آید

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۹۶

 

در آن محفل که من بردارم از لب مهر خاموشی

صدا غیر از سپند از هیچ کس بیرون نمی‌آید

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۴۰

 

فروغ عاریت بانور ذاتی برنمی‌آید

که روز ابر باشداز شب مهتاب روشنتر

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۴۱

 

چراغ مسجد از تاریکی میخانه افروزد

شب آدینه باشد گوشهٔ محراب روشنتر

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۴۹

 

ز حرف سرد ناصح غفلتم افزود بر غفلت

نسیم صبح، شد خواب مرا افسانهٔ دیگر

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۸۴

 

گرانی می‌کند بر خاطرش یادم، نمی‌دانم

که با این ناتوانی چون توانم رفت از یادش؟!

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۸۶

 

برهمن از حضور بت، دل آسوده‌ای دارد

نباشد دل به جا آن را که در غیب است معبودش

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۸۷

 

عیار گفتگوی او نمی‌دانم، همین دانم

که در فریاد آرد بوسه را لبهای خاموشش

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۹۰

 

به عزم رفتن از گلزار چون قامت برافرازد

گل از بی طاقتی، چون خار آویزد به دامانش

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۹۱

 

به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمی‌آرد

وگرنه هر نسیمی می‌برد از راه بیرونش

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۹۲

 

دل بی طاقتی چون طفل بدخو در بغل دارم

که نتوانم به کام هر دو عالم داد تسکینش

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۸۳

 

مکن ای شمع با من سرکشی، کز پاکدامانی

به یک خمیازه خشک از تو قانع همچو محرابم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۸۵

 

نگردید از سفیدیهای مو آیینه‌ام روشن

زهی غفلت که در صبح قیامت می‌برد خوابم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۸۷

 

چه شبها روز کردم در شبستان سر زلفش

که اوراق دل صد پاره را بر یکدگر بستم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۸۸

 

به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه می‌بندد

اگر در دست من می‌بود، اول بار می‌بستم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۹۰

 

چه با من می‌تواند شورش روز جزا کردن؟

که از دل سالها دامان محشر بود در دستم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۰۳

 

تمام از گردش چشم تو شد کار من ای ساقی

ز دست من بگیر این جام را کز خویشتن رفتم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۰۴

 

ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من

به برق تیشه زین ظلمت برون چون کوهکن رفتم

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۰۵

 

هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر می‌آمد

که چون خورشید، مطلعهای عالمگیر می‌گفتم!

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۰۶

 

من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل

بهار خنده‌رو را غنچه تصویر می‌گفتم

۱ بیت
صائب
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۶۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۳۳۷