گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴

 

گل و می از لب و رخساره اش می ریخت هرجانب

شکستن داشت امشب توبه ام، بیهوده نشکستم

بلندیهای همت، کار خود را می کند آخر

نخواهد داشت دوران این چنین در پایه پستم

گشودم چشم تر بر سفره قسمت حباب آسا

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱

 

ملامت چون کنم اهل هوس را، کز گل رویت

چو می بینم، هوس در دل زیاد از بوالهوس دارم

خدا داند که بعد از پختگی دستم رسد یا نه

به باغ وصل، رو بر میوه های نیمرس دارم

من آن باغ خزان فرسوده ام در کشور هستی

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

جنون در چوب گل پیچد ز سودایی که من دارم

کند زنجیر شور از دست غوغایی که من دارم

ز عشق گلرخان نه دین من برجاست، نه دنیا

نصیب کس مبادا دین و دنیایی که من دارم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰

 

گرفته جان به کف، آن مهرتابان را هوس کردم

تمام عمر را چون صبح، صرف یک نفس کردم

ز بی پروایی صیاد ترسیدم درین گلشن

پریدم از کمین، خود را گرفتم در قفس کردم!

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۵۶

 

ز بهر صبر بلبل، بی تو در گلزار می مانم

تو چون گل می روی از باغ و من چون خار می مانم

مرا همچون عصا دارد ادب در وادی شوقت

به جای پا سرم گر نیست، از رفتار می مانم

به غیر از اشکریزی نیست شبها بی توام کاری

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۵۹

 

به سودای محبت، عقل ورزیدن نمی دانم

خرد گرجنس می گیرد، دکان چیدن نمی دانم

زمین، یخ بند سردیهای مهر چرخ و من کودک

به هر جا می نهم پا، غیر لغزیدن نمی دانم

ز بس بی دست و پای حیرتم، بی سعی مشاطه

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۶۸

 

برآرد اشکها رنگ کبوترهای صحرایی

چو آب آید به چشم از یاد آن چاه زنخدانم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱

 

نمی گیرد قرار آن شوخ یک دم چون صبا در وی

اگر کاشانه ای از خاک دامنگیر می سازم

به یاد صورتش هر جا نگاهم بر زمین افتد

تو گویی بر زمین چون کودکان تصویر می سازم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶

 

طرب گل کرده از هر شاخ و گل چیدن نمی دانم

پریشان بلبلم، جز گلستان دیدن نمی دانم

به دستم گر دهد آن نازنین، گیسوی مشکین را

ز نافهمیدگی، چون شانه بوییدن نمی دانم

چرا مینا نخندد بر من بیدل، که چون ساغر

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۷۷

 

چه سان منزل شناس راه دل باشم، که از سستی

کنم گر سعی پیش افتادن از خود، بر قفا افتم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

تسلی بخش طفلان نیست جز نزدیکی مادر

نباشد عیب، دور از مردمک، بیتابی اشکم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۲

 

خدایا آن صنم را مایل حسن آزمایی کن

چراغم را زرویش دودمان روشنایی کن

ز خاک قتلگاه عافیت بر من فشان گردی

لباس عیدی ام را سرخ چون دست حنایی کن

نگشتم از ازل در هیچ کاری قابل تحسین

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۵

 

فلک در خورد بالا بردنت می افکند پایین

به آن قدری که داری تاب پایین، میل بالا کن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۸

 

به زیر زلف تا کی رویت از عاشق نهان باشد؟

رخی بنما به او، گوهر شناس شبچراغش کن

ز من احوال شمع رفته از محفل چه می پرسی؟

زباندان پر پروانه شو، ز آتش سراغش کن

کند تا فصل گل از بستن در، باغبان توبه

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۱۴

 

سر تنها روی چون جاده باید داشتن طغرا

که چون نقش قدم نتوان به پای دیگران رفتن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶

 

ز بی برگی بود لبریز رونق گلستان من

بهار از جای برخیزد به تعظیم خزان من

شکاراندازیی بی سعی تقدیر آرزو دارم

به زور دیگری تا کی جهد تیر از کمان من؟

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸

 

طلب کردم رهی از باغبان درجستن آن گل

چو آبم کرد سرگردان، که راه جستجوی است این

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲

 

ز شوق آنکه بنشیند درو یک لحظه یار من

نمی آید به هم، چون دامن صحرا کنار من

به دور حسن او یک چهره گلگون نمی بینم

خزان عالمی گردیده ایام بهار من

مگر ساقی ز لشکرگاه خم، فوجی برون آرد

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶

 

ز بس می روید امشب از چراغ ما گل شادی

به دست عندلیبش می توان دادن چو گلدسته

بدین رم کرده طالع، دامن وصلش چه سان گیرم

جهد از دست مردم صید [و] دام از دست من جسته

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۵۲

 

ادب خاموش دارد بار شوق عشقبازان را

کسی هرگز صدا نشنیده از پرواز پروانه

مزن پروانه را طعن سکوت ای بلبل خوشخوان

که از بسیار نالیدن، گرفت آواز پروانه

طغرای مشهدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode