صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۶
به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من
همین جا پاک کن ای سنگدل با خود حسابم را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۱
غم عالم فراوان است و من یک غنچهدل دارم
چسان در شیشهٔ ساعت کنم ریگ بیابان را؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۳
چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری
که آزادی کند دلگیر، اطفال دبستان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۴
بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشهٔ خالی
درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۵
به هشیاران فشان این دانهٔ تسبیح را زاهد
که ابر از رشتهٔ باران به دام آورد مستان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۶
مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جانها
ز زلف و عارض خود، صبح و شام آورد مستان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۹۲
نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد
مکن نومید از درگاه خود امیدواران را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۹۶
امید من به خاموشی، یکی ده گشت تا دیدم
که سامان میدهد دست از اشارت، کار لالان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۹۹
مَرا، از صافیِ مَشرَب، زِ خود دانند، هر قومی
که: هر ظرفی، به رنگِ خود بَرآرد، آبِ روشن را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۰۱
دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد
چو بیماری که گرداند ز تاب درد بالین را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۴
خمارآلودهی یوسف، به پیراهَن نمیسازد
زِ پیشِ چَشمِ من بَردار، این مینای خالی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۵
مه نو مینماید گوشهٔ ابرو، تو هم ساقی
چو گردون بر سر چنگ آر آن جام هلالی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۷
عنان سیل را هرگز شکست پل نمیگیرد
نگردد قد خم مانع، شتاب زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۸
حیاتِ جاودان، بیدوستان، مرگیست پابَرجا
بهتنهایی مَخور، چون خضر، آبِ زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۹
به امّیدی که چون بادِ بهار از دَر دَرون آیی
چو گُل، در دستِ خود داریم، نقدِ زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۰
شود آسان، دل از جان برگرفتن، در کُهنسالی
که در فصلِ خزان، برگ، از هوا گیرد، جدایی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۱
سزای توست چون گل گریهٔ تلخ پشیمانی
که گفت ای غنچهٔ غافل، دهن پیش صبا بگشا؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۲
شکایتنامهی ما، سنگ را، دَر گریه میآرَد
مُهَیّای گِرِستَن شو؛ دِگَر، مکتوبِ ما بُگشا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۸۹
مَرا از قیدِ مذهبها، بُرون آوَرْد، عشقِ او
که چون خورشید طالع شد، نهان گردند، کوکبها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۹۴
نمیبود اینقَدَر خوابِ غرورِ دِلبَران، سنگین
اگر میداشت آوازی، شکستِ شیشهی دلها