گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

ز مردی گر به نامردان شوی غالب، مشو غره

چو طالع کرد سستی، مرد را نامرد می‌گیرد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

نگاهم بر رخش خار به گل پیوسته را ماند

دلم با زلف او تار به سنبل بسته را ماند

ازو رنگی ندارم، گر به او صد بار می پیچم

تنم در پیچش او، رشته گلدسته را ماند

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

نه جوی باغ می داند دلم، نه جدول بستان

پی بی طاقتی در چشمه سیماب می گردد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

چو خیزد گردباد از خاک ما در دشت محرومی

به رنگ ابر نیسان، گریه اش در آستین باشد

مگو طغرا چه سان باشم چنین، کاول چنان بودم

که اوضاع جهان، گاهی چنان، گاهی چنین باشد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

نیم آیینه وش از پشت و روی کار خود آگه

نمی دانم چه سان با آن دو رویم کار یکسو شد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

لبش در باغ، رنگ آمیز گلهای تبسم شد

شکفتن گو به خجلت از دهان غنچه برگردد

نمی آید ز یوسف، جستجوی پیرکنعانی

پسر آن مهر کی دارد که دنبال پدر گردد؟

مگو طغرا به کامم آسمان هرگز نمی گردد

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

ز پا ننشست اشکم، تا نیاوردت به سوی من

ندانستم کزان طفل این قدرها کار می آید

بدین حسن بهار افشان، چو رو در بوستان آری

به جای خار، گلبن برسر دیوار می آید

دل طغرا ز مژگانت خروش ارغنون دارد

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

ز بس مرغ نگاهم چیده گل از باغ رخسارش

چو طاووس از گرانباری، به یک پرواز می افتد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

چه غم گر گنج بادآورد گل فصل خزان گم شد

امانت وار در فصل بهارش باد می آرد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶

 

ز رخ، چشم تو مستی در بهشت افتاده را ماند

ز لب، خال تو جامی سر به کوثر داده را ماند

دلم از یاد چشم او بود مانند نرگسدان

سرم از فکر لعل او، کدوی باده را ماند

دمی کز هر طرف گردد پریشان سنبل زلفش

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳

 

بدین سان رخ ز من گر آن گل بدخو بگرداند

به تصویرش اگر افتد نگاهم، رو بگرداند

ز بهر کار بدین کارخانه آمده ایم

که مزد می دهد آن را که هیچ کار نکرد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

نمی استد به زور صبر، اشک غربت آلودم

مگر پیش ره این آب را خاک وطن گیرد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

این یک دم نابود، چه باشد چه نباشد

با آتش ما دود، چه باشد چه نباشد

فلک بی جور خلق از شیوه رفتار می ماند

درشتی گر نباشد، آسیا از کار می ماند

کشد چون آفتاب از کوی آن مه پا به ناچاری

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶

 

سرزلف ترا تا دید دل، از پای می افتد

مدام این طفل را در اول شب، خواب می آید

چنان طفل نگه را بی رخت سرگشته می بینم

که پنداری ز راه کوچه گرداب می آید

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹

 

نخندد چون دلم بر شانه، کز راه تهیدستی

به هندستان زلفت از برای مال می آید

اگر چون سنبلت صدبار فال از شانه می گیرم

پریشانی به چندین رنگ در هر فال می آید

نمی دانم کجا بگریزم از دست سیه بختی

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰

 

مگو تا کی توان بیگانه بود از مردم عالم

بدین ناآشنایان، گر نباشی آشنا، بهتر

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

کسی کو را نباشد طاقت یک میل ره رفتن

دود چون سرمه صد میل از پی رم کرده آهویش

به تعظیم صبا از جای خود یک مو نمی جنبد

به جای زلف اگر سنبل گذارد سر به زانویش

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۵۷

 

چنان کز بهر آتش، سنگ و آهن را زنی برهم

دو عالم را به یکدیگر زدم از بهر دیدارش

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

چو مینا گرچه آیین قدح نوشی نمی دانم

لبالب گر شوم از باده، بیهوشی نمی دانم

مده خیاط دوران، گو قبای اطلسم چون گل

که من آیینه ام، غیر از نمدپوشی نمی دانم

اگر سرو سهی باشم، ز ناشایستگی خود را

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱

 

نهان شد صافی ام ز آمیزش ناصاف این مجلس

به چشم میکشان صهبای دردآلود را مانم

نهد پا بر بساط مشربم ترسا وگر مومن

تفاوت نیست پیشم، درگه معبود را مانم

ز جور آسمان، گفتار و کردارم دگرگون شد

[...]

طغرای مشهدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode