گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶

 

منم کز بادهٔ عشرت خروشیدن نمی‌دانم

به دست من مده این می که نوشیدن نمی‌دانم

طبیبا از دوا بر قامت دیوانه خوی من

مبر پیراهن عصمت که پوشیدن نمی‌دانم

من آن مست می شوقم که گر صد سال شوق او

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode