گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳

 

به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود اینجا

از آنجا آن‌که می‌جویی به می‌خواران نمود اینجا

به جان رنگی که اینجا در دل اسلامیان بینی

مغان را نیز بود اما صفای می زدود اینجا

محبت شمع بزم قدس و ما پروانهٔ بیرون

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

تجلی بر نمی تابی، ز بی تابی چه سود اینجا

که موسی هم تمنا کرد و خود را آزمود اینجا

درین مجلس چه طرفی کس ز عشرت می تواند بست

که در پیمانه می شور است از چشم حسود اینجا

غمش را از عدم با خود دل ما در وجود آورد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴

 

کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟

که آتش زیر پا دارند دلها همچو عود اینجا

مکش سر از خط فرمان که گردون بلند اختر

ندارد فرصت خاریدن سر از سجود اینجا

به دلتنگی شدم خرسند ازین گلزار، تا دیدم

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

به رویم دیدهٔ حیران در فیضی گشود اینجا

چو شبنم باختم از یک نگه بود و نبود اینجا

نماز و سبحه و کبر و ریا ارزانی زاهد

بود بر خاک خجلت روی مالیدن سجود اینجا

کدامین عیب باشد هم ترازو خودستایی را

[...]

جویای تبریزی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

من از دل رخ نتابم زانکه یارم رخ نمود اینجا

از اینجا دیده چون بندم که او برقع گشود اینجا

بیا زاهد بمیخانه گر آگاهی همی خواهی

که آگاهت کنند از آنچه هست و آنچه بود اینجا

در این مجلس ملک هم آگه از صحبت نمیگردد

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode