گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱

 

به دنیا ساختم مشغول چشم روشن دل را

به این یک مشت گل مسدود کردم روزن دل را

ندانستم که خواهد رفت چندین خار در پایم

شکستم بی سبب در خرقه تن سوزن دل را

فریب جسم خوردم، کشتیم در گل نشست آخر

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode