گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده

مرا صد چشمه در چشم و ترا صد دیده در دیده

نکرده در جهان کامی بجز وصلت تمنّا دل

ندیده بر فلک روزی چو رخسارت قمر دیده

من از آن گوی سیمینت چو چوگان گشته سرگشته

[...]

خواجوی کرمانی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۷

 

زهی روی دل افروزت چراغ منظر دیده

خیال خال هندویت مقیم کشور دیده

ندارد مجلس روحانیان بی عارضت نوری

در آ در مصر جان ای آفتاب خاور دیده

اگر محرم نباشد دیده و دل در حریم تو

[...]

بابافغانی
 
 
sunny dark_mode