گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

 

اگر فضل و هنر باید همی فضل و هنر داری

وگر اصل و گهر باید همی اصل و گهرداری

به هر کاری توان داری زهر علمی خبر داری

زمال و ملک دنیا نام نیکو دوست تر داری

همه گفت نکو نامی چو سیم و زر ز بر داری

[...]

فرخی سیستانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵۱

 

اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری

همان بر خرده گل از تهی چشمی نظر داری

ترا چون سبزه زیر سنگ دارد کاهلی، ورنه

به آهی می توانی چرخ را از جای برداری

چرا ای موج چون آب گهر یک جا گره گشتی؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵۲

 

گر اندک نیکیی از دستت آید در نظر داری

بت خود می کنی سنگی اگر از راه برداری

دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی

مشو غافل ز حال تلخکامان تا ثمر داری

ز ریزش کشتی اسباب خود را کن گران لنگر

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۷۴

 

دلا غیر از رهی کز دیدن او می روی از خود

به هر راهی که خواهی رفت، از رهزن خطر داری

طغرای مشهدی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶

 

نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و زر داری

که سنگ زور مردی دل بود، کز جمله بر داری

نکو می بایدت شد، ای سراپا بد که از جانان

نگاه التفاتی جانب خود در نظر داری

برویت بسته گردد گر دری، غمگین مشو ای دل

[...]

واعظ قزوینی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

به قدر دوستی بر حال مشتاقان نظر داری

از آن جمع است ما را دل که از دل‌ها خبر داری

در این گلشن ز رنگ لاله و گل گشت معلومم

که در هر گوشه چندین چون من خونین جگر داری

پریشان زلف و کاکل داری اما کافرم کافر

[...]

قصاب کاشانی
 
 
sunny dark_mode