گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

دل از گفتار تو غمگین تن از رفتار تو بیجان

خیال روی و مویت را شمن گردد بت کاشان کذا

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

بگل گویند نتوان کرد پنهان ماه تابان را

تو اندر غالیه خورشید تابان را نهان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

چرا توریة خوان کردی میان باغ بلبل را

که چون موسی درختان را بباغ اندر نوان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

سبب دست تو می دانم روزیهای مردم را

همانا دست را ز ایزد بروزیها ضمان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

ز مردی اصل ببریدی بمیدان گرگ مردم را

بدین و داد گرگان را امینان شبان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

اگر من کهترم ز ایشان چو ایشان کردیم زیرا

کجا با من همان کردی که با ایشان همان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

تو هستی سایه یزدان نشاید گفت یزدان را

چرا این را سبک کردی چرا آن را گران کردی

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode