گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۷

 

کدامین آتشین‌سیما به این ویرانه می‌آید؟

که از دیوار و در بوی پر پروانه می‌آید

مرا این خونبها بس از شهیدان کان بلای جان

به طوف خاک من با شیشه و پیمانه می‌آید

کف خاکستر من امشب آتش زیر پا دارد

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

به آیینی که ترسازاده از بتخانه می‌آید

نگاه از گوشهٔ آن نرگس مستانه می‌آید

مگر افکنده لعل آبدارش از نظر می را

که اشک حسرتی از دیدهٔ پیمانه می‌آید

به یاد لعل میگون تو، در خاک لحد ما را

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

دلا گنج روانی سوی این ویرانه می‌آید

نمی‌دانم چه در دل دارد آن مستانه می‌آید

دو عالم مدعی در پیش و پس جانانه می‌آید

نمی‌دانم چرا آن آشنا بیگانه می‌آید

تجلی طور را از رفتن موسی نمایان شد

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode