گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳

 

مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود آید

چه پنداری شراب عاشقی آسان فرود آید؟

دل و عقل، آنگهی عشق، این کجا باشد روا آخر؟

که مرغ کعبه در بت خانه ویران فرود آید

سحرگه خشک دیدی ز آه من، ای مرغ بستانها

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode