گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳

 

دل از غم زار و یارش صحبت اغیار می‌باید

هلاک جان عاشق را همین در کار می‌باید

به لاف عاشقی نتوان ز خیل عشقبازان شد

جگر پرخون و دل پُردرد و دل افگار می‌باید

به اندک عشوهٔ لطفی که از یاری کسی خواهد

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

گل آمد ساقیا محبوب گل‌رخسار می‌باید

می بی‌غش به دست آمد گل بی‌خار می‌باید

چرا باشند مرغان بهشتی حبس در مکتب

مقام این تَذَروان گوشهٔ گلزار می‌باید

چو نام دوستی بردی بیفشان از وفا تخمی

[...]

بابافغانی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید

دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!

نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی

[...]

شیخ بهایی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳

 

دگر خلوت به عشرت‌خانهٔ خمّار می‌باید

ز وجد صوفیان صد حقه بازار می‌باید

چنان با عشرت ده روزهٔ بلبل حسد داری

که پنداری در این گلشن گل پربار می‌باید

خزان جور زلف او دراز افسانه‌ای دارد

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳

 

به داغ کفر و دین در کوچه و بازار می باید

به خلوت سبحه بر کف، در میان زنار می باید

حکایت های هشیارانه سنجد فهم بدمستی

ولیکن نکتهٔ مستانه را هشیار می باید

بساطی که در آن طرح دو عالم می توان کردن

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۵

 

ز سوز عشق داغی بر دل افگار می‌باید

چراغی بر سر بالین این بیمار می‌باید

ز لعل آبدار او تمنایی که من دارم

مرا در دست صد انگشتر زنهار می‌باید

پریشان دارد از صد رهگذر تسبیح، احوالم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۶

 

نکویان را عتاب و لطف با هم یار می‌باید

زبان تلخ با لب‌های شکربار می‌باید

درین بستان‌سرا چون سرو معشوقی و رعنایی

به قامت راست ناید، شیوهٔ رفتار می‌باید

نه آسان است جمع آوردن اسباب دلداری

[...]

صائب تبریزی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه

 

ز جام عشق او مستم دگر پندم مده ناصح

نصیحت گوش کردن را دلی هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نمانده است ای خوشا روزی

که می‌گفتم علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق اما جنونش را

[...]

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode