گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱

 

ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها

چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها

سوادنامه هم‌کم‌نیست در منع صفای دل

به حیرانی مژه برداشتم‌کردم عمارتها

به‌ذوق‌کعبه‌مگذر ازطواف‌کلبهٔ مجنون

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode