گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

تمنّای تو جان اندر تن آرد نقش دیبا را

لب لعل تو بر لب آورد جان مسیحا را

کسی را کو سواد زلف روشن شد گمان دارم

تواند خواند خط سرنوشت طالع ما را

به جرم یک نظر بی‌اعتدالی انتقام عشق

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

الهی نفرت از ما ده، بنوعی اهل دنیا را

که ره ندهد کسی در دل غبار کینه ما را

عطا کن مشرب افتادگی، پیش درشتانم

تو کز همواری افگندی به پای کوه صحرا را

نگردیدیم نرم از آسیای گردش گردون

[...]

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴۲

 

نقاب از رخ برافگندی نمودی روی زیبا را

ز غیرت داغ کردی در چمن گل‌های رعنا را

به دل دارم من شوریده‌خاطر این تمنا را

به چشم لطف اگر بینی گرفتاران شیدا را

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

نباشد عقده‌ای در خاطر ار ابنای دنیا را

به سان رشتهٔ گوهر به هم راهیست دل‌ها را

به خال روی رنگی می‌دهم نسبت سویدا را

نهان در گرد کلفت دیده‌ام از بس که دل‌ها را

شوم چون اشکریزان در تمنای گل رویی

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲

 

به رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را

رک‌گل رشتهٔ شیرازه شد جمعیت ما را

خرامت بال شوقم داد در پرواز حیرانی

که‌چون قمری قدح در چشم‌دارم سرو مینا را

نگه شد شمع فانوس خیال از چشم پوشیدن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳

 

پریشان نسخه‌کرد اجزای مژگان تر ما را

چه‌مضمون است درخاطر نگاهت‌حیرت‌انشا را

نگردد مانع جولان اشکم پنجهٔ مژگان

پر ماهی نگیرد دامن امواج دریا را

نه‌از عیش‌است‌اگر چون‌شیشهٔ می قلقل آ‌هنگم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را

به خودکردی دراز آخر زبان دود دلها را

هوایت نکهت‌گل راکند داغ دل‌گلشن

تمنایت نگه در دیده خون سازد تماشا را

سفید از حسرت این انتظار است استخوان من

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶

 

گذشت‌از چرخ و بگرفت‌آبله چشم‌ثریا را

هوایت تاکجا ازپا نشان؟ لهٔ ما را

تأمل تا چه درگوش افکند پیمانهٔ ما را

نوایی هست درخاطرشک؟ ‌رنگ مینا را

ندارد شور امکان جز به‌کنج فقر آسودن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را

مگردرآب چون یاقوت‌گیرند آتش ما را

دل آسودهٔ ما شور امکان در قفس دارد

گهر دزدیده‌است اینجاعنان موج‌دریا را

بهشت عافیت رنگ جهان آبرو باشی

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱

 

نفس آشفته می‌دارد چو گل جمعیت ما را

پریشان می‌نویسد کلک موج احوال دریا را

در این وادی که می‌باید گذشت از هرچه پیش آید

خوش آن رهرو که در دامان دی پیچید فردا را

ز درد مطلب نایاب تا کی گریه سر کردن

[...]

بیدل دهلوی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

چو رویت بود اگر می‌داشت خورشید جهان‌آرا

عذاری از گل سوری خطی از عنبرسارا

نباشد در دلم جائی که باشد بی‌شکست از تو

زنی بر شیشه من سنگ تا کی سنگدل یارا؟

ز رویت گشته روشن سر به سر آفاق و حیرانم

[...]

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

گران افتاده لنگر، کوه درد سینه فرسا را

خدا صبری دهد دلهای از جا رفتهٔ ما را

به مجنون تنگ شد دشت جنون، از شور سودایم

به هم پیچد سر شوریده ام، دامان صحرا را

تب گرمی چو شمع داغ آتش طلعتی دارم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

به آب از آتش می داده ام خاک مصلّا را

به باد، از نالهٔ نی دادهام، ناموس تقوا را

جبین را سجده فرسای در پیر مغان کردم

به بام کعبهٔ دل می زنم، ناقوس ترسا را

برهمن زادهٔ زنّاربندی برده ایمانم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

به فردا وعده داد امروز جان ناشکیبا را

که شادی مرگ سازد، وعده فردای او ما را

غبار خاطر از آه فلک پیما به شور آمد

به رقص آرد سماع گردبادم، کوه و صحرا را

صبا می کرد قسمت، گردی ازکوی نو درگلشن

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰

 

چنان افشاند چشمم، بی‌تو، اشک بی‌محابا را

که ابر امشب، غلط هردم به دریا می‌کند ما را

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹

 

گران‌جان می‌کند، تعظیم بی‌جا اهل دنیا را

نگین از بهر نام خشک، خالی می‌کند جا را

حزین لاهیجی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

نمی‌بینیم در عالم نشاطی کاسمان ما را

چو نور از چشم نابینا ز ساغر رفت صهبا را

مکن ناز و ادا چندین دلی بستان و جانی ما

دماغ نازک من بر نمی‌تابد تقاضا را

سراب آتش از افسردگی چون شمع تصویرم

[...]

غالب دهلوی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۷ - هاشمی کرمانی قُدِّسَ سِرّه

 

به خود ره نیست یک دم این دل محوتماشارا

تماشایِ جمالت برده است از دستِ مامارا

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معمارا

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode