گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمس‌الدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز

 

ز رشک نام او عالم دو نیم است

که عالم ، یکی او را دو میم است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان

 

ز خسف این قران ما را چه بیم است

که دارا دادگر داور رحیم است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

تو را بسیار گفتن گر سلیم است

مگو بسیار دشنامی عظیم است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور

 

همیشه چشم بر ره دل دو نیم است

بلای چشم بر راهی عظیم است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

جهان در نسل تو ملکی قدیم است

به‌دست دیگران عیبی عظیم است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۴ - صفت داد و دهِش خسرو

 

به رنج آید به دست این خود سلیم است

چو از دستت رود رنجی عظیم است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۰ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

و گر دارم گناه، آن دل رحیم است

گناه آدمی رسم قدیم است

نظامی
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۲ - در صفت معراج رسول صلی الله علیه و سلم

 

تو دری گر یتیمی این چه بیم است

که در را بهترین وصفی یتیم است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

کسی کاو را چراغی مستقیم است

چراغش را ز باد تند بیم است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقاله الخامس عشر

 

جهانی جان درین محنت دو نیم است

که داند کین چه گردابی عظیم است

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

ولیکن چون خداوند کریم است

ببخشد گرچه این جرمی عظیم است

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۷ - نواختن مطرب

 

چو آب خضر درجام می ماست

کجا میریم گر مرگ از پی ماست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

چو شیطان بر در جنّت مقیم است

حذر کن ز آنکه شیطان رجیم است

عطار
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

فراق دوستان کاری عظیم است

چه می‌گویم که دردی بس الیم است

اگر چه دوست با ما نیست یک دم

وصالش مونس و هجران ندیم است

اگر هجران، خیالش همنشین است

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

مرا در آرزویت غم ندیم است

به تو گر نیست روشن، حق علیم است

به خاک پای تو خوردیم سوگند

از آن معنی که سوگندی عظیم است

چو دل با ابرویت پیوسته بودم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

گرفته در بر اندام تو سیم است

برادر خوانده زلفت نسیم است

از آن زلف سیه بر مشکن آن را

بنا گوش ترا در یتیم است

به رعنایی چنین مخرام، غافل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode