فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
همی گفت این سخنهای دل انگیز
شده دو چشم خونریزش گهر نیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
سخن را با جوانمردی بیامیز
جوانی را ز خواب خوش برانگیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
اگر خواهی بکش خواهی بر آویز
نه کردم نه کنم از رام پرهیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
چو ابر آید تو با بارانش مستیز
به زودی از گذار سیل برخیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
تو نیز از دل برون کن بیم و پرهیز
مکن تندی و چونین سخت مستیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بدو گفت ای نگارین زود برخیز
ببود آن بد کزو کردیم پرهیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
همی گفتی سخنهای دلانگیز
که باشد مرد عاشق را دلآویز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
بدو گفت ای صنم تو نیز بر خیز
مکن شه را دگر اندر بدی تیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
به رامین گفت خیز ای یار و بگریز
کجا از دشمنان نیکوست پرهیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
مکن ماها ز خشم من بپرهیز
که پرهیزد ز خشمم آتش تیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
بدین شادی به درویشان دهم چیز
بسی گوهر به آتشگه برم نیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
دلی کاو شد تهی از خون خود نیز
درو آرام چون گیرد دگر چیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
بَدَل داری ز هر چیزی یکی چیز
چنان کز زر بدل دارند ارزیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
چو من گفتم که نسپاسم به هر چیز
زمانه گفت نشناسم ترا نیز
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
کنون برگرد و اندر من میاویز
چنان چون گفتی از مهرم بپرهیز
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو در شب بر گرفتی راه شبدیز
شدندی جمله آفاق شبخیز
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو کردی غنچهٔ کبکِ دَری تیز
ببردی غُنجهٔ کبکِ دلآویز
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
فلک با او کرا گوید که برخیز
که هست این قایم افکن قایم آویز
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمین بوس
بدین مشتی خیال فکرت انگیز
بساط بوسه را کردم شکر ریز
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب
اساس بیستون و شکل شبدیز
همیدون در مداین کاخ پرویز