×
عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو
جهانگیر از پس قیصر برون رفت
کنون کار مصیبت بین که چون رفت
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
در آن ره کس ندید او را که چون رفت
که تا در ملک بغداد او درون رفت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶
جفا کز وی برین جان زبون رفت
نگویم، گر چه از گفتن فزون رفت
هم اول روز کامد پیش چشمم
ز راه دیده در جانم درون رفت
نه من مرده نه زنده، زان که هر بار
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مردن فرهاد در عشق شیرین
به شیرین گفتمش از دیده خون رفت
که تا شیرین کنان جانش برون رفت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۱ - وفات یافتن یوسف علیه السلام و هلاک شدن زلیخا از الم مفارقت وی
ازین کاخ غم افزا چون برون رفت
نبودم در حضور او که چون رفت
وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن رسولان قیصر به زمین بوس شاه مصر کشور و حرف ناامیدی شنیدن و پا از سر بزم خسروی کشیدن و مقدمهٔ جدال و آغاز قتال
ز شهر مصر خسرو هم برون رفت
به استقبال یک منزل فزون رفت
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۵ - در ستایش پنهان نمودن راز نهانی که آسایش دو جهانیست
که دلگیر از حریم شه برون رفت
دل او داند و او خود که چون رفت