گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴

 

بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت

ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت

نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود

بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت

دروغ است آن کجا گویند کز سنگ

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

دروغ است آنکه گوید این که در سنگ

فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت

دل او هست سنگین پس چه معنی

که عشق او عقیق از اشک من ساخت

من از دل آزمائی دست شستم

[...]

خاقانی
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری

 

بآخر بوعلی او را کفن ساخت

وز آنجا رفت و کار خویشتن ساخت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۸ - نامه نوشتن قیصر بشاه سپاهان

 

جهانداری که این چرخ کهن ساخت

خرد را دایهٔ طفل سخن ساخت

عطار
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۶ - مجمع‌الاهواء

 

نهان خود را ز چشم مرد و زن ساخت

بجستجوی خود پس انجمن ساخت

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode