فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
دل رامین به دردش کان غم شد
همیدون چشم رامین رود نم شد
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۹) سؤال کردن آن درویش از مجنون که سال عمر تو چندست
وجودست آنکه نه بیش ونه کم شد
درو خواهد همه چیزی عدم شد
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۴) حکایت سلطان محمود با ایاز
چو در وجه حقیقی متهم شد
کمر بست او و حالی با قدم شد
عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
اگر موری ز عالم با عدم شد
به عالم در چه افزود و چه کم شد
عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
چو او برخاست زانجا با عدم شد
چه افزود اندران کوه و چه کم شد
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۱ - در بیان سماع و کیفیت آن
ازین جمله اگر یک چیز کم شد
همه شادی دل اندوه و غم شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۹ - در سلوک شریعت ورزیدن و از حقیقت متمتع شدن فرماید
اگر موری ز عالم با عدم شد
بعالم در چه افزود و چه کم شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید
چو او برخاست ز آنجا با عدم شد
چه افزود اندر آن کوه و چه کم شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
دریغا بر گذشت و عمر کم شد
وجودت ناگهی عین عدم شد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶
به ملک فتنه تا زلفش علم شد
ز جانها عارض او را حشم شد
فرشته گر گناهی می نوشتی
رخت چون دید مرفوع القلم شد
ز خاموشی بخواهی کشت ما را
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - در سبب نظم این جواهر که زمرد وصف خضر خان واسطهٔ عقد اوست
چو نام خان، بنام دوست ضم شد
فلک در ظل این هر دو علم شد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
چو از تیغ آن سر والا، قلم شد
خط مشکین او خونین رقم شد
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۷ - جواب
چو هستی را ظهوری در عدم شد
از آنجا قرب و بعد و بیش و کم شد
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید
به غایت زآن پریشانی دژم شد
ز تخت سلطنت سوی حرم شد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۴ - در شرح حال زلیخا بعد از وفات عزیز مصر و استیلای محبت یوسف علیه السلام بر وی و ابتلای وی به محنت فراق
سهی سروش ز بار عشق خم شد
سرش چون حلقه همراز قدم شد
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
بزرگش کرد و بر دولت ستم شد
میان قوم بندیله علم شد
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر
ازو ویرانه گلزار ارم شد
پی تعظیمش آن دیوار خم شد
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹ - در مدح نورالدین جهانگیر پادشاه
ز دست او که در بخشش علَم شد
درم جز پشت ماهی جمع کم شد