گنجور

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

تهی دستم که کارم پُر خَلَل ماند

ز حیرت پای جانم در وَحَل ماند

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

چو نقش صورتش در آب و گل ماند

دلم در بند خوبان چگل ماند

بدان میم دهان زد غنچه لافی

به صدرو پیش آن رو منفعل ماند

گل سیراب من در باغ بشکفت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode