گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید

 

بجانی جرعهٔ اینجا به جز تو

اگر میشایدت کلی بخور تو

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۶ - در نموداری یقین میان جان ودل و فرق در میان اینها

 

ز بود خود اگر داری خبر تو

بمیرد باز ره از نیک و بد تو

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۲ - در نموداری سر توحید حقیقت

 

مرادیگر سؤالی ماند از تو

که جان و دل یقین شدمست با تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید

 

بهرزه چند کردی پیش و پس تو

سزد گر پود جانت بگسلی تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

ترا یوسف درون پرده و تو

بخود هستیِ خود گم کرده خود تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید

 

نمیدانی که اندر قربتی تو

که مر آن شاه دائم خدمت تو

عطار
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۲

 

زهی چشم جهان بین روشن از تو

به چشم ما جهان چون گلشن از تو

مکن گو خانه ام روشن مه پر

که پر ماه است بام و روزن از تو

ز بس در دلیری استاد گشتی

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode