فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
به قلب اندر دهل فریاد خوانان
که بشتابید هین ای جان ستانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به مرو اندر بسی دیدم جوانان
دلیران جهان کشور ستانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
درودش ده درود مهربانان
بگو ای کام پیران و جوانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بسی دیدم به گیتی مهربانان
گرفته گونهگونه دوستگانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
مرا بگذاشت آن بت روی جانان
چو آتش را به دشت اندر شبانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
چه خوشتر باشد از بزم جوانان
به هم خرم نشسته مهربانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
همم در شهر داننده جوانان
همم بر دشت خواننده شبانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
نشسته روز و شب چون دیدبانان
به راه نامه و پیغام جانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
به روی آشوب دلهای جوانان
به زلف آسیب جان مهربانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
بدو گفت ای بهار مهربانان
به چهره آفتاب دلستانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
چو رامین را به گوش آمد ز جانان
سخن گفتار او با پاسبانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
چو گردم دور از آن شاه جوانان
مرا بینی به ره چون دیدبانان
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
فراز آمد سوی بازار گانان
بسی بودند پیران و جوانان
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۹ - در تقریر کردن شیخ ابوسعید ابوالخیر در تمثیل بدریای معانی و گمشدن دروی مثال قطره فرماید
همه گویا دل و خامش دهانان
طلبکار آمده در نزد جانان
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه
بدان گفتم که تا اسرار دانان
در اینجا باز یابند راز جانان
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۲
بدین گونه قرین غم ندارد
دل صاحبدلان صاحب قرانان
بدینسان خرده بر پیران نگیرند
بزرگان و کریمان و جوانان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - بمن فی العشق مات و حی فیه
شناسای ضمیر راز دانان
مراد سینههای پاک جانان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۸ - صفت معراج صاحبدلی، که از دو نون قاب قوسین، یک دائره میم محبت بنگاشت
پس اندر خدمت آن پاک جانان
که بودند آن ملک را هم عنانان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
بر آمد جان عاشق خون فشانان
ولی میگشت گرداگرد جانان