گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

بدین دختر که زادی سخت شادم

به درویشان فراوان چیز دادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

به چه روز و به چه طالع بزادم

که تا زادم به سختی اوفتادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

و گر من زین همه پیرایه شادم

نه از پشت پدر باشد نژادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

مرو را نیز دام خود نهادم

نه آن بودم که در دام او فتادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

چو چشم از خواب نوشین برگشادم

از آن خوشی به ناخوشی فتادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

امید و رنج خود بر باد دادم

چو راز دوستی بر وی گشادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین

 

نه رود از هجر تو بر رخ گشادم

نه سنگ از مهر تو بر دل نهادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

جوانی بر سر مهرت نهادم

دو گیتی را به نام بد بدادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

نبودی هیچ غم از ابر و بادم

شدی اندوه این طوفان ز یادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس

 

نه خوردم آن همه نعمت نه دادم

ز بهر او همه بر هم نهادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

سر نامه به نام تو گشادم

به پایان مهر نامت برنهادم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۱

 

نهادم بر جدائی دل نهادم

نیایی تا تو باشی نیز یادم

شکیبائی ببستم با دل خویش

در شادی بروی اندر گشادم

فراوان اوفتادم در غم عشق

[...]

قطران تبریزی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان

 

من این گنجینه را در می‌گشادم

بنای این عمارت می‌نهادم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

نیاید هیچ از انصاف تو یادم

به بی‌انصافی‌ات انصاف دادم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

کسادی چون کشم‌؟ گوهرنژادم

نخوانده چون روم‌؟ آخر نه بادم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

ببین تا چند بار این جا فتادم

به غم‌خوار‌ی و خواری دل نهادم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

منم کز یاد او پیوسته شادم

که او در عمرها نارد به یادم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

کله چون نارون پیشش نهادم

به استغفار چون سرو ایستادم

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode