گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵

 

ز جور لشکر خرداد و مرداد

تواند داد ما را هیچ‌کس داد؟

محال است این طمع هیهات هیهات

کس دیدی که دادش داد خرداد

ز بهر آنکه تا در دامت آرد

[...]

ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

چو رسته گردد از چنگال اضداد

شود آنجا که او را هست میعاد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

 

بیامد دیو و دام کفر بنهاد

همه گیتی بدان دام اندر افتاد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

 

بدین دین همایون کاو به ما داد

بدین رهبر که بهر ما فرستاد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

به هر جایی سپهداران فرستاد

که یک‌یک مختصر با تو کنم یاد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

چنین باید که باشد هیبت و داد

که نام بیم و بی دادی بیفتاد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

کجا، نَه زُّفت خواهد مانْد نَه رّاد؛

همان بهتر که باشی راد و دل‌شاد!

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

چو «شهرو»، ماه‌ْدُختَ ازْ «ماه‌آباد».

چو آذربادگانی، سروِ آزاد.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

به بالا هر یکی چُون سروِ آزاد.

به جَعدِ زُلف، همچُون مُورد و شمشاد.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

به رنگِ رویِ آنْ حورِ پَّری‌زاد،

گلِ صَّد‌بَرگْ یک دسته بِدو داد.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

سَهی بَررُسته همچون سرو آزاد.

همی بُردَ ازْ دو زلفم بوی‌ْها باد.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

همیشه شادکام و شادمان باد،

هر آن مادر که همچون تو پری زاد.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

خِرَد این راز را بر اوی بُگْشاد؛

که از مادر بلایِ وِی همی زاد.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

همان ساعت که از مادر فروزاد،

مَرو را مادرش با دایگان داد.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

چو قامت برکشید آن سروِ آزاد،

که بودش تن زِ سیم و دل ز پولاد،

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو

 

پس آنگه دستِ ایشان را به هم داد.

بسی کرد آفرین بر هر دوان یاد؛

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

پذیرشهای او کردش همه یاد

پس آنگه نامهٔ خسرو بدو داد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

چو من بودم ترا شایسته داماد

به بخت من خدا این دخترت داد

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۵۸
sunny dark_mode