عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۷ - در صفات جزو و کل بهر نوع بر اسرار حقیقت فرماید
وجودت در صفات نور گردانست
اگر یابی حقیقت جان جانانست
صفات هرچه یابی اندر اینجا
ز تقوی جمله را بینی مصفّا
صفات جسم یابی قوّت دل
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۸ - در حکایت مجنون و اسرار او فرماید
یکی پرسید از مجنون یکی روز
که ای اندر بلای عشق پیروز
وصال دوست داری بی بهانه
چرا مجنون شدی اینت بهانه
چو لیلی در زمانت رخ نماید
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۹ - در عین ذات و حقیقت صفات و کاف و نون فرماید
ز اصل کاف و نون گشتی تو پیدا
در این روی زمین گشتی هویدا
از آنجا آمدی بی جسم و بی جان
در اینجا فاش گشتی، راز خود دان
تو نور جوهر ذات و صفاتی
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
تو بیچون آمدی این راز بشنو
یقین انجام با آغاز بشنو
تو بیچون آمدی اندر نمودار
ز ذات خویش اینجاگه پدیدار
تو بیچون آمدی در عرش اعظم
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
از آن نور است بیشک تابش ماه
از آن اینجا زند هر ماه خرگاه
از آن نور است عرش اعظم کل
که پیدا گشت اندر آدم کل
از آن نورست فرش اینجا پدیدار
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
وصال شاه میجویند جمله
یقین از وصل میگویند جمله
وصال شاه آن یابد یقین باز
که سر دربازد از عین الیقین باز
وصال شاه آن یابد ز دنیا
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
کسانی کین بهشت جاودانی
طلبکارند اندر زندگانی
طلبکار بهشت جاودانند
حققت مر طلبکار جنانند
بتقوی و کم آزاری و طاعت
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
از آن حضرت زمستان را نظر کن
دل و جانت دگر زین سر خبر کن
نه باران آید از آن حضرتِ پاک
زمستان اندر اینجا بر سر خاک
حقیقت آب آن دریای بود است
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
دلا خورشید جان میبین دمادم
که نور اوست با نور تو همدم
دلا خورشید جان را گوش میدار
مشو بی عشق دل با هوش میدار
دلا خورشید جان خواهی حقیقت
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
در این پرگار گردانم عجائب
تماشا میکنم نفس غرائب
در این پرگار در اندوه ودردم
بمانده اندر این پرگارم فردم
در این پرگار گردانم چو پرگار
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۷ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
اگر سجده کنی مانند عطّار
ببینی بت پرست خویش دیدار
ببینی بُت پرستی خویش اینجا
تو برداری حجاب از پیش اینجا
ببینی بُت پرست خویش در خویش
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۸ - در سؤال نمودن از ابلیس که چرا سجده به آدم نکردی؟
یکی پرسید از ابلیس ناگاه
که چونی این زمان با لعنت شاه
که شاهت میکند لعنت دمادم
چرا سجده نکردی بهر آدم
ترا آن سجده میبایست کردن
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را
جوابش داد آن دم پیر رهبر
که گر تو میندانی خود بر این در
چرا در لعنت ما باز ماندی
از آن اینجایگه بی راز ماندی
تونادانی منم دانای اسرار
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۰ - سؤال نمودن ازمنصور که ابلیس در عین تلبیس است و جواب دادن منصور آن شخص را
یکی پرسید از منصور کابلیس
که دائم هست اندر عین تلبیس
بدی جُمله از او آمد پدیدار
از این سر باشد اینجا او خبردار
همه زشتی عالم زو عیانست
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید
یکی از بایزید این باز پرسید
که اینجاگه حقیقت حق توان دید
بچشم صورت او را میتوان یافت
بگو تامن خبر یابم از آن یافت
جوابش داد سلطان حقیقت
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
خدا کن بود او در بود خود باز
حقیقت آنگهی شو صاحب راز
خدائی کن در اینجا خود فنا کن
پس آنگاهی سر و پایت خدا کن
خدابین بود خود را بود او بین
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
زهی اسرار کاینجاگاه پنهانست
که از شوقش حقیقت چرخ گردانست
زهی اسرار کاینجا روی بنمود
در عطّار اینجاگاه بگشود
زهی عطّار کاینجا کس ندیدست
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید
یکی گفتست از پیران اسرار
که هر کو شد ز هر کل او خبردار
یقین مر ذات جانان بازبیند
در اینجا راز پنهان باز بیند
در آخر ذات اصل آید از اودید
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
چنین گفتست اینجا بایزید او
که اندر عشق دیدست دید دید او
که من در عشق دل بودم طلبکار
نمیدیدم حقیقت دید دیدار
بسی در منزل جان راه کردم
[...]

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۶ - در اصل ذات فرماید
کنون عطّار گفتی جوهر ذات
حقیقت بود کل با جمله ذرّات
نمودی واصل هر دوجهانی
یقین شد این زمان چون جانجانی
تو منصوری کنون یک بین شو از ذات
[...]
