گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ

 

جهان را گوهر و آیین چنین است

که با هم‌گوهران خود به کین است

هر آن کس را که او خواند براند

هر آن چیزی که او بخشد ستاند

بود تلخش همیشه جفت شیرین

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس

 

دز اشکفت بر کوه کلان بود

نه کوهی بود برجی زاسمان بود

ز سختی سنگ او مانند سندان

نکردی کار بر وی هیچ سوهان

ز بس پهنا یکی نیم جهان بود

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین

 

چو آگه گشت ویس از رفتن رام

به چشمش بام تیره گشت چون شام

فراقش زعفران بر ارغوان ریخت

چو مژگانش گهر بر کهربا بیخت

جدایی بر رخانش زرگری کرد

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

چو رامین آمد از گرگان سوی مرو

تهی بد باغ شادی از گل و سرو

ندید آن قد ویس اندر شبستان

بهشتی سرو و بار او گلستان

نه گلگون دید طارم را ز رویش

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس

 

چو شاه اندر سفر پیروزگر گشت

به پیروزی و کام خویش برگشت

سراسر ارمن و ارّان گرفته

چو باژ از قیصر و خاقان گرفته

شهانش زیر دست و او زبر دست

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

چو باز آمد ز قلعه شاه شاهان

نبد همراه با او ماه ماهان

به پیش شاه شد شهرو خروشان

به فندق ماه تابان را خراشان

همی گفت ای نیازی جان مادر

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

شب دوشنبه و روز بهاری

که شه باز آمد از گرگان و ساری

سرای خویش را فرمود پرچین

حصار آهنین و بند رویین

کلید رومی و قفل الانی

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

چو شاهنشاه آگه شد ز رامین

دگر ره تازه گشت اندر دلش کین

همه شب با دل او را بود پیگار

که تا کی زین فرومایه کشم بار

همی تا در جهان یک تن بماند

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان

 

مه اردیبهشت و روز خرداد

جهان از خرمی چون کرخ بغداد

بیابان از خوشی همچون گلستان

گلستان از صنم همچون بتستان

درخت رودباری سیم ریزان

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

چو سر برزد خور تابان دگر روز

فروزان روی او شد گیتی افروز

هوا مانند تیغی شد زدوده

زمین چون زعفرانی گشت سوده

یکی فرزانه بود اندر خراسان

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن

 

چو با رامین سخنها گفت به‌گوی

شهنشه نیز با ویس پری‌روی

به هشیاری سخنهای نکو گفت

که بر وی نرم شد سنگین دل جفت

ز هر گونه سخن را ساز می‌کرد

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را

 

چو بشنید این سخن ویس دلارای

چو سرو بوستانی جست از جای

بدو گفت ای گرانمایه خداوند

گران‌تر حکمت از کوه دماوند

دل تو پیشه کرده بردباری

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

چو خواهد بود روز برف و باران

پدید آید نشان از بامدادان

هوا از ابر بستن تیره گردد

ز باد تند گیتی خیره گردد

چو فُرقت خواهد افگندن زمانه

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى

 

اگرچه یافت رامین مرزبانی

به درگاه برادر پهلوانی

دلش بی ویس با فرمان و شاهی

به سختی بود چود بی آب ماهی

بگشت او گرد مرز پادشایی

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

پس آنگه نامداران را بخواندند

دگر ره در و گوهر برفشاندند

جهان افروز رامین کرد پیمان

به سوگندی که بود آئین ایشان

که تا جانم بماند در تن من

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

چو رامین دید کاو را دل بیازرد

نگر تا پوزش آزار چون کرد

ز پیش گل حریر و کلک برداشت

حریرش را به آب مُشک بنگاشت

برآهخت از میان تیغ جفا را

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن

 

چو پیگ و نامهٔ رامین درآمد

طراقی از دل ویسه برآمد

دلش داد اندر آن ساعت گوایی

که رامین کرد با او بی وفایی

چو موبد نامهٔ رامین بدو داد

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

بگفت این و به راه افتاد شبگیر

کمان شد مرو دایه جسته زو تیر

جنان تیری که بودش راه پرتاب

ز مرو شایگان تا مرز گوراب

چو اندر مرز گوراب آمد از راه

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

ز درد جان و دل بر بستر افتاد

بریده گشت گفتی سرو آزاد

همه بستر ز جانش پر غم و درد

همه بالین ز رویش پر گل زرد

به بالینش نشسته ماهرویان

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

چو بشنید این سخن فرزانه مشکین

به فرهنگش جهان را کرد مشکین

یکی نامه نوشت از ویس دژکام

به رامین نکوبخت و نکونام

حریر نامه بود ابریشم چین

[...]

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode