رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۹
سر سرو قدش شد باژگونه
دو تا شد پشت او همچون درونه
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱۰
تو ازفرغول باید دور باشی
شوی دنبال کار و جان خراشی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱۱
به راه اندر همی شد شاهراهی
رسید او تا به نزد پادشاهی
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱۲
بهشت آیین سرایی را بپرداخت
زهر گونه درو تمثالها ساخت
ز عود و چندن او را آستانه
درش سیمین و زرین پالکانه
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴
میِ صافی بیار ای بُت که صافی است
جهان از ماه تا آنجا که ماهی است
چو از کاخ آمدی بیرون به صحرا
کجا چشم افکنی دیبای شاهی است
بیا تا می خوریم و شاد باشیم
[...]
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹ - قصیده
پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدست و بر مشجر
اگر نه دل همیخواهی سپردن
[...]
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷
تو آن ابری که ناساید شب و روز
ز باریدن چنانچون از کمان تیر
نباری بر کف دلخواه جز زر
چنانچون بر سر بدخواه جز بیر
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۹
نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
گدازیده یکی دو تا فسرده
بیک لون این سه گوهر بین ملون
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۱
ملک آن یادگار آل دارا
ملک آن قطب دور آل سامان
اگر بیند بگاه کینش ابلیس
ز بیم تیغ او بپذیرد ایمان
بپای لشکرش ناهید و هرمز
[...]
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵
در افکند ای صنم ابر بهشتی
زمین را خلعت اردیبهشتی
زمین برسان خونآلود دیبا
هوا برسان نیل اندود مِشتی
به طعم نوش گشته چشمه آب
[...]
دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۷
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
کسایی » دیوان اشعار » می و ماه و مریخ
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
کسایی » دیوان اشعار » بخشندگی ممدوح
کفت گویی که کان گوهرستی
کزو دایم کنی گوهر فشانی
چو جانت از جود و رادی کرد یزدان
تو بیجان زنده بودن کی توانی ؟
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۱۸
بر آمد ابر پیریت از بن گوش
مکن پرواز گرد رود و بِگماز
کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۹
خراس و آخر و خُنبه ببردند
نبود از چنگشان بس چیز پنهان
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح امیر نصر بن سبکتگین
چنان باشد بر او عاشق جمالا
که خوبی را ازو گیرد مثالا
اگر خالی شد از شخصش کنارم
خیالش کرد شخصم را خیالا
بدی را از که رنج آید که خوبان
[...]
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین گوید
سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
گر این روزست شب خواندش نباید
[...]