فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
بماندم تا چنین روزی بدیدم
وزان پایه بدین پایه رسیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
به امید تو از جانان بریدم
به جای او یکی دیگر گزیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
سزد گر انده و تیمار دیدم
که شاخ شادمانی خود بریدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
من اندر خواب روی دوست دیدم
سخنهای چنین از وی شنیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس
ترا نیکی نسازد چون بدیدم
دریغ آن رنجها کز تو کشیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
بس است آن بیم و آن سختی که دیدم
وزو صد ره امید از جان بریدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۱ - آمدن ویس دگر بار بر روزن و سخن گفتنش با رخش رامین
ببر اومید دل چون من بریدم
ز نومیدی به آسانی رسیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
همی گویی ترا هرگز ندیدم
وگر دیدم امید از تو بریدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
همی گویم چرا روی تو دیدم
وگر دیدم چرا مهرت گزیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
بجز کردار ناخوبت چه دیدم
نگر تا چند ناخوبی شنیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
نگارا هرچه تو کردی بدیدم
همیدون هرچه تو گفتی شنیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
سزاوارم بدین خواری که دیدم
چرا دل زان همه شادی بریدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
کنون کز جان و از جانان بریدم
چه خواهم دید ازین بدتر که دیدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
چه سود آمد دلم را زینکه دیدم
جز آنک از خواب و آرامم بریدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
بریدم راه بد روزی بریدم
به منزلگاه پیروزی رسیدم