گنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۴ - جواب

 

یکی افتاده از مستی بیک دوش

نموده کل هستی را فراموش

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۶ - جواب توضیح

 

مبین بر آن شراب پخته دوش

که مغز ما ازو چون خم زند جوش

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

بشرح حکمت منطوق ده گوش

اگر جوق کران باشند خاموش

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح

 

که با دست و عصا و کوشش و جوش

ز حد پیشست موسای نمدپوش

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

دگر بار آمدم آن ناله در گوش

چنان کز خویشتن کردم فراموش

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۶ - قطرهٔ آب

 

ولیکن ز دریا برآمد خروش

ز شرم تنک مایگی رو مپوش

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۲

 

مگر نسرین تنی داری در آغوش

که کردی صحبتِ ما را فراموش

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مثنوی

 

بنوشم جرعه ای زان چشمۀ نوش

کنم دنیا و عقبی را فراموش

غروی اصفهانی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۳ - زرتشت

 

در این کشور چه شد این شعله خاموش

فتادی دیگ ملیت هم از جوش

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - نامهٔ منظوم

 

شدی با مهوشان ری هم‌آغوش

ز مشتاقان خود کردی فراموش

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

دهان و بینی و چشم و سر و گوش

میان آب سرد افتاد از جوش

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - سی لحن موسیقی

 

به‌هجده « کین ایرج‌» می‌زند جوش

وزان پس نوزده « کین سیاووش»

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - در وصف استاد حسین بهزاد نقاش عالیمقام

 

ز رشک کلک مویین سیه‌روش

رضای اصفهانی شد سیه‌پوش

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۳ - نصیحت

 

بکن پندی سرور آور ز من گوش

گرت فرسود غم بر دفع آن کوش

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۴ - آقای بهمنی یکی از شعرای گستاخ

 

بکن پندی سرورآور ز من گوش

گرت فرسوده غم بر دفع آن کوش

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!

 

بگیرد خائنین را، او در آغوش:

که ملک جم شود ناامن و مغشوش

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - برگ گریزان

 

که پروردی مرا روزی در آغوش

بروز سختیم کردی فراموش

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۵ - جامهٔ عرفان

 

شنیدیم اعتذار نفس مدهوش

ازین گوش و برون کردیم از آن گوش

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - صید پریشان

 

گرفتم زلف سنبل را در آغوش

فضای لانه را کردم فراموش

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - کرباس و الماس

 

از آن معنی، نکردندت فراموش

که داری همچو من، جانی در آغوش

پروین اعتصامی
 
 
۱
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶
sunny dark_mode