فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
نگیرم جز تو یاری را در آغوش
کنم آن را که دیدهستم فراموش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
ترا کردهست دایه سخت بیهوش
نیاری سوی پند دیگران گوش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
همانا کردی آن تلخی فراموش
که بودی از هوا بی صبر و بی هوش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
چنین است آدمی بی رام و بی هوش
کند سختی و شادی را فراموش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۲ - نامهء دوم دوست را به یاد داشتن و خیالش را به خواب دیدن
دلی کاو را تو هم جانی و هم هوش
از آن دل چون شود یادت فراموش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
اگر یک روز با دلبر خوری نوش
کنی اندوه صد ساله فراموش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست
مگر آن روزها کردی فراموش
که تو بودی زمن بی صبر و بی هوش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
نبید خوشگوار و داروی هوش
بهشت خرمی و چشمهٔ نوش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
مگر کردی به گفت دشمنان گوش
که زی تلخ شد آن مهر چون نوش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
کنون آن گفتها کردی فراموش
نه در دل جای آن دادی نه در گوش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
ز دلها گشت بیدادی فراموش
توانگر شد هر آن کاو بود بی توش
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
چو دل را دارم از تیمار پر جوش
زبان را دارم از گفتار خاموش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شب پوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴
ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش
دلم پر نیش گشت و طبع پر نوش
دو جادوی کمین ساز کمان کش
دو نقاش شکر پاش گهر نوش
که پیش این و آن جان را و دل را
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۲
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳ - در استدلال نظر و توفیق شناخت
نظامی جام وصل آنگه کنی نوش
که بر یادش کنی خود را فراموش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
زهی نامی که کرد از چشمهٔ نوش
دو عالم را دو میمش حلقه در گوش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمین بوس
ز طبعِ تر گشاده چشمهٔ نوش
به زهد خشک، بسته بار بر دوش
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
همه ترکان چین بادند هندوش
مباد از چینیان چینی بر ابروش