گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

من آنگه باز یابم صبر و هوشم

که خوش گفتار تو آید به گوشم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

جرا درد از طبیب خویش پوشم

بلا بیش آورد گر بیش کوشم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

تو آگندی به دست خویش گوشم

سخنهای تو اکنون چون نیوشم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

خوش آید هرچه تو گویی به گوشم

تو گویی بانگ مطرب می‌نیوشم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس

 

گهی گفتی که گر با وی بکوشم

ندانم چون دهد یاری سروشم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

تو دل‌خر باش تا من جان فروشم

تو ساقی باش تا من باده نوشم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

حساب حلقه خواهد کرد گوشم

تو می‌خر بنده تا من می‌فروشم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

به یک گز مقنعه تا چند کوشم

سلیح مردمی تا چند پوشم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

چو خود بد کردم از کس چون خروشم‌؟

خطای خود ز چشم بد چه پوشم‌؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

شکر گفتاریت را چون نیوشم

که من خود شهد و شکر می‌فروشم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

ببین در اشک مروارید پوشم

مکن بازی به مروارید گوشم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۶ - سرود گفتن نیکسا از زبان شیرین

 

به پیغامی ز تو راضی است گوشم

بر آیم زنی اگر زین بیش کوشم

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بسی کوشیده‌ام تا چند کوشم

کنونش گر تو خواهی می‌فروشم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۰) حکایت آن مرد که عروس خود را بکر نیافت

 

اگر آن خواستی تا من بپوشم

بپوشیدم وزین معنی خموشم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۵) حکایت مرد حریص و ملک الموت

 

چو شد این مال خرج خورد و پوشم

اگر باید دگر آنگه بکوشم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱) حکایت سلطان محمود در شکار کردن

 

که من مُلک از برای خویش جوشم

بمُلکت مُلکِ خود را کی فروشم

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode