گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

پس آنگه ویس همچون ماه روشن

نشست آزرده بر سوراخ روزن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

ستاره بامداد و ماه روشن

چراغ کشور و خورشید برزن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

گل صد گنبد و آزاده سوسن

خداوند من و کام دل من

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

چو آمد نوبهار وصل روشن

برآمد لاله و خیری و سوسن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

قبا و موزه و رانینش بر تن

ز سر تا پای بفسرده چو آهن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

چرا اکنون نبخشایی بر آن تن

کزو خوشی برد نسرین و سوسن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

نسوزد عشق را جز عشق خرمن

چنان چون بشکند آهن به آهن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

چنان آتش ز مهر افتاد بر من

که تن در سوز بود و دل به شیون

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

نگردد موم هرگز هیچ آهن

نگردد دوست هرگز هیچ دشمن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

اگرچه مرگ باشد آفت تن

به چونین جای باشد راحت من

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۱ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

اگر کوهی بُدی از سنگ و آهن

نمانده‌ستی کنون یک ذره در تن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

کنون هم گل همی بایدت و هم من

بدان تا گلت باشد جفت سوسن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۷ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

درخت خرمی را شاخ مشکن

مه اومید را در چاه مفگن

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode