گنجور

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » خاتمۀ کتاب

 

مرا ملکی که من دارم پسندست

وگر در بایدم چیزی سپندست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر

 

ترا هم چون عتابی تخت چندست

عتابی را چه تخت آن تخت بندست

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

چراجانت زعالم پر گزندست

که از عالم ترا قوتی بسندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶ - در فضیلت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام

 

ترا از زهر بدعت گر گزندست

همین تریاق اربع سودمندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۲ - سبب نظم كتاب

 

بغایت داستانی دلپسندست

ز هر نوعی سخنهای بلندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۴ - آغاز داستان

 

چنان از اخترم فالی بلندست

که چشم بد بر آتش چون سپندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز

 

ببین تاکار و بار عشق چندست

که هر دم صد جهان برهم فگندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

چنان از عشق او خسرو نژندست

که گویی بندبندش زیربندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۸ - نامه نوشتن قیصر بشاه سپاهان

 

تو دانی پایگاه ما که چندست

فلک نرسد بما گرچه بلندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

سخنها زان چو آب زر بلندست

که روی من بر آن عکس اوفگندست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

درین ماتم چنین اندیشمندست

بلایی بی تواش بر سر فگندست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۷ - در صفات جزو و کل بهر نوع بر اسرار حقیقت فرماید

 

چنان مجنون اسیر و مستمندست

بدست خود سر خود را فکندست

عطار
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳

 

خلاف وعده کردن ناپسندست

ببین کز وعده ی وصلِ تو چندست

مده دشنام ناخوش بوسه ای ده

چه زهرم می دهی آنجا که قندست؟

بترس از چشم شور و ابروی تلخ

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۵۴ - حکایت

 

نظر، کز راستی آید، بلندست

برون از راستی خود ناپسندست

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

تو را گیسو نگارا چون کمندست

مرا دل در سر زلفت به بندست

تو را چشمان چو نرگس پر خمارست

لب لعل تو شیرین تر ز قندست

تو را قدّیست همچون سرو آزاد

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

سهی سرو مرا بالا بلندست

لب جان بخش او خوشتر ز قندست

منم در عشق او نالان همانا

نمی‌داند شب هجران که چندست

کسی داند درازی شب هجر

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

سهی سرو مرا بالابلندست

رخش چون آتش و لبها چو قندست

رخش چون آتش است و لب پر از قند

بر آن آتش دل و جانها سپندست

در آن زلفین پیچاپیچ یارم

[...]

جهان ملک خاتون
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۵ - مشکلات راه کشمیر و کوه پیرپنجال

 

به قدر آن که تیغ کوه تندست

درین ره، راهرو را پای کندست

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۴ - تعریف نورباغ

 

تعالی الله چه باغ دلپسندست

که از سروش قیمات‌ها بلندست

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۷ - تعریف ورود شاهجهان به کشمیر

 

ز یمن مقدمت بختش بلندست

وگرنه قدر مشت سبزه چندست؟

قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode