فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد
هر آوازی بداند چون سلیمان
هزاران دیو را دارد به فرمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
همیشه باشی از کرده پشیمان
نیابی درد خود را هیچ درمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
بسا روزا که تو باشی پشیمان
نیابی درد خود را هیچ درمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چو شاهنشه زمانی بود دژمان
به خشم اندر خرد را برد فرمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
کنون برگشت و بازآمد پشیمان
بجز دیدارت او را نیست درمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
همی شد باز پس کور و پشیمان
گسسته جان پر دردش ز درمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
مکن راما که خود گردی پشیمان
نیابی درد را جز ویس درمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
کسی کان دیو را باشد به فرمان
به دل چون من بود کور و پشیمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
گهی گویم چو خواهم از تو درمان
پشیمانم پشیمانم پشیمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر بشکستم اندر مهر پیمان
بجز پوزش نمودن نیست درمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
کنون گردیدم از کرده پشیمان
ز من طاعت ازین پس وز تو فرمان
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - در حق شهاب الدین صابر بن اسمعیل ترمذی
شهاب الدین، سپهر فضل ، صابر
فضایل هست ذاتت را بفرمان
خرد با جان تو جستست وصلت
هنر با طبع تو بستست پیمان
شعار تست عز اهل دانش
[...]
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
مسلمانید و من هستم مسلمان
بر ایمانید ومن هستم برایمان
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
مرا اماره خوانند اهل ایمان
مگر شیطان من گردد مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو فقه و کفر ایمان
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانهای که گلیم فروخت
مبین مشنو مگو الّا بفرمان
که تا کافر نمیری ای مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۸) حکایت آن درویش با ابوبکر ورّاق
ز خوف ره میان کفر و ایمان
نه کافر خواند خود را نه مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند
چنین گفت او که من شوریده ایمان
نخواهم در بر جمعی مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱) حکایت بلُقیا و عفّان
مده جان د رغم مُهر سلیمان
چو مُردی چه کنی ملک ای مُسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش
چنین دارم من از درگاه فرمان
که چون دل را نگه دارد سلیمان