گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۰ - رسیدن شاپور به دیر و احوال شیرین پرسیدن

 

گل و لاله سراسر جام بر کف

زده یکسر همه روحانیان صف

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۷۹ - جواب

 

چه خوش گفت این سخن آن مرد عارف

که بود از خویش و ذات خویش واقف

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸۹ - پند ششم

 

مصیبت چون رسد، بر کف مزن کف

که بر خود می کنی آن را مضاعف

سلیمی جرونی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

که از شرم جمالش بی توقف

خود اندر چاه می افتاد یوسف

ابوالحسن فراهانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن

 

به آهنگی که چون برلب کشد صف

فغان برخیزد از هر گوش چون دف

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر

 

چو شاخ گل منه پیمانه از کف

که نقد عمر را این است مصرف

سلیم تهرانی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳ - تعریف ملک کشمیر و آب و هوای آن

 

زده گل بر سر دیوارها صف

ز سنبل، روی دیوارش مزلّف

قدسی مشهدی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۶ - آوردن رام سیتا را در اوده و به خانۀ خود نشستن با یکدیگر

 

یکی شد جان و تنها بی تکلّف

به نامی فرق چون ن قطه ترادف

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۹ - در صفت پیدایش هنونت

 

صبا دید و دوید از بی تکلّف

چو بکران چمن کردش تصرف

ملا مسیح
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فواید دنیوی عدالت

 

چو نیت نیک باشد پادشه را

گهر خیزد به جای گل گیه را

فراخیها و تنگیهای اطراف

ز عدل پادشاه خود زنند لاف

ملا احمد نراقی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱

 

به هر مجلس که آید بی توقف

کند در علم ها دخل و تصرف

قائم مقام فراهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱

 

صبوحی را یکی پیمانه بر کف

به چنگ اندر یکی نای آن دگر دف

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱

 

کنیزان سنگ و خشت و چوب بر کف

کشیده گرد من از چارسو صف

یغمای جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۸ - درشرح حال خودگوید

 

ز خاک پای خود ناگاه برکف

دلم راگیرد وگویدمشرف

بلند اقبال
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode