فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
مگر یک روز نتوانی بجستن
روانت را نباشد روی رستن
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
مگر یابم نشان تندرستی
رها گردد تنم از رنج و سستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
دل رامین به هشیاری و مستی
چو ناز آگنده بود از درد و سستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
اگر مویم به ناخن بر، برستی
دل من این گمان بر وی نبستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
مکن راما که تو امروز مستی
ز مستی عهد من بر هم شکستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
چو بیمارم که در زاری و سستی
نبرّد جانش امید از درستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست
هر آن روزی که تو کمتر گرستی
جهان را دجلهٔ دیگر ببستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
کنون از چنگ گرگ من برستی
چو گرگ اندر کنار من نشستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
ستوران جز گزیده ننشستی
کمرها جز گرانمایه نبستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
به گوراب آمدی پیمان شکستی
مرا گفتی برستم هم نرستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
مزن طعنه مرا گر تو درستی
که نه من خواستم از بخت سستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر چه مرگ جانم را بخستی
تنم باری ازین سختی برستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
دریغا آن همه پیمان که بستی
ببستی باز بیهوده شکستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر
که ویرو یافت لختی درد و سستی
کنون باز آمدش حال درستی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۲ - نشاندن رامین پسر خود را به پادشاهى و مجاور شدن به آتشغاه تا روز مرگ
گهی در دخمهٔ دلبر نشستی
شبانروزی به درد دل گرستی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۵۷ - نه مستی و پستی
خائی گنده ترسا پرستی
در اسلام را بر خود ببستی
چه دست آویز داری اندر اسلام
زناری در میان آویز دستی
بمستی بر سر حمدان نشستی
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۵
شها چون پیل و فرزین شه پرستم
نه چون اسبست کارم رخپرستی
رهی آمد چو رخ پیشت پیاده
چو فرزین میرود اکنون ز مستی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو نوشینباده را در پرده بستی
خمار بادهٔ نوشین شکستی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳ - در استدلال نظر و توفیق شناخت
ز خود برگشتن است ایزد پرستی
ندارد روز با شب همنشستی