گنجور

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت ذی النورین رضی الله عنه

 

همه عمر او نخفتی و نخوردی

که تا در هر شبی ختمی نکردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

وگر نه حیلتی سازم به مردی

که حالی زین وثاق آواره گردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد

 

ز صد چاوش پیاپی چوب خوردی

که نه فریاد و نه آشوب کردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ

 

شبی در مسجدی شد نیک مردی

که در دین داشت اندک مایه دردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۵) حکایت مرد ترسا که مسلمان شد

 

چو مادر مست دید او را ز دردی

بدو گفت ای پسر آخر چه کردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

شهش گفتا چه افتادت که مردی

غلام تست دستش گیر و بُردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۵) حکایت حسین منصور حلاج بر سر دار

 

چو گردون گرد عالم چند گردی

ز خود کامی فراتر شو بمردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۶) حکایت غلبۀ عشق مجنون بر لیلی

 

به صحرا و میان کوه گردی

نترسی از همه عالم بمردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۱) حکایت درخت بریده

 

درختی سبز را ببرید مردی

برو بگذشت ناگه اهل دردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا

 

خطاب آمد که ما را اهل دردی

بصدق اندر فلان وادیست مردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۹) حکایت حبشی که پیش پیغامبر آمد

 

پیمبر گفت چون تو توبه کردی

یقین می‌دان که آمرزیده گردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۰) حکایت آن مرد که عروس خود را بکر نیافت

 

چرا زین غم بسی تیمار خوردی

که تا خود را چینن بیمار کردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۰) حکایت آن مرد که عروس خود را بکر نیافت

 

تو آنچ از تو سزد گفتی و کردی

غم جان من بیچاره خوردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱) حکایت اسکندر رومی با مرد فرزانه

 

بدو گفتند اینجا هست مردی

که در دین نیست او را هم نبردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود

 

تو بر رفته بسی اندوه خوردی

محالی گفتمت تصدیق کردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۶) حکایت حکیم با ذوالقرنین

 

که آخر گرد عالم چند گَردی

که عالم جمله پُر آشوب کردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۶) حکایت حکیم با ذوالقرنین

 

که تو گر فی المَثَل شیر نبردی

چو راه گور گیری مور گردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری

 

چه می‌گویم تو چه مرد نبردی

که تو در عاشق نه زن نه مردی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۲) حکایت عیسی علیه السلام

 

مسیحش گفت بی ایمان بمُردی

که از دانگی تو چندین رنج بردی؟

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱) حکایت افلاطون و اسکندر

 

یکی دارو دگر برکار کردی

بهر شش سال ازو یکبار خوردی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۷
sunny dark_mode