گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

چو خواهد بد درختی راست بالا

چو بر روید بود ز آغاز پیدا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

چنین بادا کبود و کوژ بالا

هر آن کاو بشکند پیمانش از ما

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس

 

به کوه و بیشه و هامون و دریا

همی شد پنج مه چون مرد شیدا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

نگارا در جهان بودی تو تنها

ندیدی هیچ کس را با تو همتا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

اگر مهر نُوت گشته‌ست پیدا

کهن مهر مرا مفگن به دریا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

پلنگ من شده‌ست آهو به صحرا

نهنگ من شده‌ست ماهی به دریا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى

 

چو زو نشکیبی او را باش تنها

تو زو رسوا و او نیز از تو رسوا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

ز بس بر روی صحرا مشک و دیبا

همه خرخیز و ششتر گشت صحرا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

گهی آهو و گور از روی صحرا

ز دست یوز و سگ رفته به بالا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

نجوشیدم ز هر بادی چو دریا

تو گفتی خور ز من گردید صفرا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى

 

کنون آن کم تو دیدی سرو بالا

به بستر در فتاده گشته دو تا

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۷۳
sunny dark_mode