نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین
ولی دانست کآننز بیوفایی است
شکیبش بر صلاح پادشایی است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۸ - در کشف اسرار و توحید کل گوید
میان خاک وخونم آشنائی است
میان خاک و خون عین جدائی است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۱ - در نموداری سر توحید به هر نوع
چو جان از نور من در روشنائی است
درآ در عاقبت دیدخدائی است
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۷ - راز گفتن شیخ کبیر پاسخ جنید از کار منصور
مرا پیوسته اینجا آشنائی است
ابا ذراتم اینجاگه خدائی است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
دوای عشق اینجا بی دوائی است
وفای قربت اینجا بیوفائی است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۷ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
چو دانستم که اینجا آشنائی است
مرا این روشنی دید خدائی است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۳ - اشارت به رخ و خط
رخ اینجا مظهر حسن خدایی است
مراد از خط جناب کبریایی است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۷ - اشارت به خرابات
خراباتی شدن از خود رهایی است
خودی کفر است ور خود پارسایی است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۰ - اشارت به زنار
کرامات تو گر در خودنمایی است
تو فرعونی و این دعوی خدایی است
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲ - در حکمت آفرینش
خرد در کار خود سرگشته رایی است
فلک در راه او بیدست و پایی است
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱ - شمع و پروانه
بصر کایینه قدرت نمایی است
درو از عکس رویش روشنایی است
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴۴ - خاتمت کتاب
بیا اهلی که اینها خودنمایی است
دعایی کن که این رسم گدایی است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول
قلم برکش به حرفی کان هوائی است
علم برکش به علمی کان خدائی است
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - درتعریف کشمیر
بقا بر قامت عمرش قبائی است
که هر روزش به از اول صفائی است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۸ - گلبن ششم در ذکر بعضی از اصطلاحات عارفین
وصال حق ز خلقیت جدایی است
ز خود بیگانه گشتن آشنایی است
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۱ - خودی روشن ز نور کبریائی است
خودی روشن ز نور کبریائی است
رسائی های او از نارسائی است
جدائی از مقامات وصالش
وصالش از مقامات جدائی است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - برگ گریزان
جهان را هر دم آئینی و رائی است
چمن را هم سموم و هم صبائی است