گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱ - سرآغاز

 

دلی ده کاو یقینت را بشاید

زبانی کافرینت را سراید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن

 

ز ما خود خدمتی شایسته ناید

که شادُروان‌ِ عزّت را بشاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان

 

چو نقش از طالع سلطان نماید

چو سلطان گر جهانگیر است شاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

سخن کان از سر اندیشه ناید

نوشتن را و گفتن را نشاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - رفتن شاپور در ارمن به طلب شیرین

 

بدان سنگ سیه رغبت نماید

به رغبت خویشتن بر سنگ ساید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار دوم

 

بگفت این در پری برمی‌گشاید

پری زین سان بسی بازی نماید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - ترتیب کردن کوشک برای شیرین

 

بساز آن جا چنان قصری که باید

ز ما درخواست کن مزدی که شاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - گریختن خسرو از بهرام چوبین

 

کزین کودک جهان‌داری نیاید

پدرکش پادشاهی را نشاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۵ - نالیدن شیرین در جدایی خسرو

 

نبینی ابر کو تندی نماید

بگرید سخت و آن گَه برگشاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

بسی کردم شگرفی‌ها که شاید

که گویم وز توام شرمی نیاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

گر از فرمان من سر برگراید

بگو فرمان فراقت راست شاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد

 

بگفتا هیچ هم‌خوابیت باید‌؟

بگفت ار من نباشم نیز شاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد

 

میان کوه راهی کند باید

چنانک آمد شد ما را بشاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

که مهمانی به خدمت می‌گراید

چه فرمایی درآید یا نیاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

بگوییم آن چه ما را گفت باید

چو گفتیم آن کنیم آن گَه که شاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

من آن گردم که از راه تو آید

اگر گرد تو بالا رفت شاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۳ - پاسخ دادن شیرین به خسرو

 

شکربوسی لب کَس را نشاید

مگر دندان که او خردش بخاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

چَه آنجا کن کز او آبی برآید

رگ آنجا زن کز او خونی گشاید

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

گلیم نو کز او گرمی نیاید

کهن گردد کجا گرمی فزاید‌؟

نظامی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode