گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

سخن گفتند ازین پیمانْ فراوان.

به هم دادند هر دو دستِ پیمان.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

نِگر چونین شگفت آمد اَزیشان؛

کُجا بستند بر ناموده پیمان.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

چو شاهِ زَنگ بودش جَعدِ پیچان؛

دو رُخ پیشش چو دو شمعِ فروزان.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

نباید سرزنش کردن بِدیشان؛

که راهِ حُکمِ یزدان، بَست نتوان.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس

 

هر آنگاهی که با ایشان خورد نان،

همه زرّینه خواهد کاسه و خوان.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

چو خواهد بود سال بد به گیهان

پدید آیدْش خشکی در زمستان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

هم از شاه و هم از دادار ترسان

که بشکست این همه سوگند و پیمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

نبینی این همه آشوب مهمان

رسیده بانگ خنیاگر به کیوان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

که و مِه راست باشد نزد نادان

چو روز و شب به چشم کور یکسان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۴ - خبردار شدن موبد از خواستن ویرو ویس را و رفتن به جنگ

 

من آن گفتم که دیدم پس تو به دان

که تو فرمان دهی من بنده فرمان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

ز آذربایگان و ریّ و گیلان

ز خوزستان و اصطرخ و سپاهان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

چو گشتند آگه از موبد منیکان

که لشکر راند خواهد سوی ایشان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

سپه گرد آمد از هر جای چندان

که دشت و کوه تنگ آمد بر ایشان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

نبودش جای بنشستن به گیهان

همی شد در دهان و چشم ایشان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

ز تندی بود همچون سیل طوفان

کجا او را به مردی بست نتوان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

سر جنگاوران چون گوی میدان

چو دست و پای ایشان بود چوگان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

عنان بر تافت از راه خراسان

کشید از دینور سوی سپاهان

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

کنم با تو به مهر امروز پیمان

کزین پس‌مان دو سر باشد یکی جان

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۱۳
sunny dark_mode